«چطور باید با ریسک کنار بیاییم؟» این سوالیه که سیدر رایت، کسی که سالها در کوهها صخرهنوردی و کوهنوردی کرده و حالا وارد دنیای پرواز شده، خوب میدونه چقدر مهمه. اون سالهاست داره روی مرز باریک بین خطر و لذت راه میره.
متن ترجمه شده از xcmag.com
واقعیتش اینه که همونطور که هوایی که توش پرواز میکنیم نامرئیه، مرز بین یک خلبان پاراگلایدر جسور و یک بیاحتیاطِ بیفکر هم خیلی وقتها قابل تشخیص نیست. خود من بیشتر عمرم رو صرف همین راهرفتن روی این مرز ناپیدا کردم. اولش با صخرهنوردی شروع شد، بعدش با پاراگلایدینگ ادامه پیدا کرد.
تا اینجا خوششانس بودم که همهی ماجراجوییهام بدون حادثهی جدی بوده. (البته بدون «اتفاق» که نه… هاها!) همیشه با شوخی میگفتم: «بهتره خوششانس باشی تا حرفهای»، ولی پشت این شوخی، یک نوع نگاه به ریسک هست که کمکم کرده تا مرزهامو گسترش بدم، بدون اینکه خودمو به کشتن بدم.
راستش ریسکپذیری یه چیز خیلی شخصیه. هرکسی باید با توجه به تجربه، مهارت، و علاقهش به خطر کردن، خودش تصمیم بگیره. اما برای اونایی که رؤیای پروازهای بلند تو دل کوهها رو دارن، سوال این نیست که «ریسک هست یا نه»، سوال اینه که «چطور باهاش کنار میای؟». یه جمله معروف از فیلمهای کلینت ایستووده که میگه: «یه مرد باید حد و حدود خودش رو بشناسه». برای خلبانهای زن هم واضحه که همین قاعده صدق میکنه. برای من، این جمله شده یکی از اصول مهم زندگی ماجراجویانهم.
مهمه که با خودمون صادق باشیم. من تو سالهای اولی که حرفهای صخرهنوردی میکردم، عاشق صعود بدون طناب بودم. برام نهایت آزادی بود. ولی خیلی زود فهمیدم اینجور جاها جای امتحانکردن مرز توانایی نیست. فقط یک تجربه ترسناک کافی بود: گیر افتادن وسط دیوارهای صاف و نتونستن برگشتن از حرکات سخت، باعث شد بفهمم کِی باید عقب نشست.

این درس رو توی پاراگلایدینگ هم گرفتم. یه بار که هنوز خیلی حرفهای نبودم، با چندتا خلبان باتجربه از پشت کوههای سن برناردینو بلند شدم، ولی چون باد زیاد بود، تهش با سرعت از پشت خوردیم به کابلهای فشار قوی. تجربهای که هیچوقت فراموش نمیکنم.
تو اون دوران، تابستونا تو یوسمیتی دیوارهنوردی میکردم و کلی تمرین میزدم. اولین بار که مسیر «لورکینگ فیر» روی الکاپیتان رو صعود کردم، شبرو بیبرنامه روی دیواره گذروندم. چهار سال بعد، همون مسیر رو رکورد سرعت زدم! این بار با تجهیزات کمتر، ولی تجربه بیشتر. این نشون میده همیشه کمکردن وسایل به معنی بیاحتیاطی نیست، اگه بدونی داری چیکار میکنی.
این روزا، یکی از تفریحات من دیدن کانال «Paragliding Gone Wrong» تو یوتیوبه! با دوستام شرط میبندیم که اون خلبان قراره چه اشتباهی بکنه: برخورد با درخت؟ فرود پشت بادگیر؟ اسپین و استال ناخواسته؟ خلاصه، آموزندهست و پر از درس.
تو سایت پرواز محلیمون تو بولدر، همیشه به بقیه میگم که اگه اتفاقی افتاد، حتماً گزارشش بدن. پنهانکردن ریسک باعث نمیشه پاراگلایدینگ ایمنتر بشه، فقط خطرناکترش میکنه.
یادمه بچه که بودم، یکی از دوستای خانوادگیمون از پله افتاد و جونشو از دست داد. از همون موقع فهمیدم که زندگی هیچوقت صددرصد امن نیست. آدم میتونه خیلی محتاط باشه ولی باز هم یک حادثه ساده، سرنوشتشو عوض کنه. حالا، با وجود همهی ریسکهایی که پرواز و ماجراجویی داره، پاداشهایی هم هست که واقعاً ارزششو داره. چه وقتی که تو ارتفاع ۵۲۰۰ متری دارم تو آسمون اوج میگیرم، چه وقتی که روی قلهای در قطب جنوب وایستادم، برای من همیشه این حرکت روی لبه هیجانانگیز بوده.
برای مطالب آموزشی بیشتر دربارهی پرواز با پاراگلایدر، سر بزن به:
www.zatacro.com
